هی بوسه می گیرد ز رگ های بریده

ساخت وبلاگ

اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم
خیلی برای بندگی همت ندارم

اینقدر زیر خاک خوابیده اند مردم
چشمی برای دیدن عبرت ندارم

امروز و فردا می کنم هنگام توبه
حالی برای ترک معصیّت ندارم

ارزان خودم را باختم در دار دنیا
اما حواسم نیست من قیمت ندارم

افتادم اما باز دستم را گرفتی
جایی به جز این خانه من عزت ندارم

وای از شبی که صورتم بر خاک قبر است
چیزی برای خانه ی غربت ندارم

باب نجات شیعه ی زهرا، حسین است
چشم امیدی جز به این رحمت ندارم

وقتی حسین بن علی را دوست دارم
از هیچ چیز دیگری وحشت ندارم

شب های جمعه مادری قامت خمیده
هی بوسه می گیرد ز رگ های بریده

وحید محمدی

بیت های سوخته...
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 161 تاريخ : دوشنبه 1 مرداد 1397 ساعت: 21:03