بیت های سوخته

ساخت وبلاگ
نوشته اند مقاتل که بی هوا خوردهنوشته اند میان سر و صدا خوردهنوشته اند که تیرش خطا نمی رفتهنوشته اند اثر کرده هر کجا خوردهگلوی اصغر و قلب رباب و جان پدرسه شعبه آمده و ناگهان سه جا خوردهو با حساب قد و قامت علی اصغر سه شعبه نه، که سه تا زخمِ نیزه را خوردهنوشته اند میان کلام آقا زدحساب کن پدر او چقدر جا خوردهچه کرد با تن شش ماهه اش نمی دانمفقط بدان همه دیدند، بچه تا خوردهحساب کن دو سه تا قطره آب هم بس بودبرای طفلکِ عطشانِ شیر ناخوردهیکی به روی عبا، این یکی به زیر عباغم حسین گره با دو تا عبا خوردهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صدا زدند بیایید مادرش غش کردسری مقابل او روی نیزه ها خوردهوحید محمدی۲۶ اسفند ۱۴٠۲ بیت های سوخته...ادامه مطلب
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 8 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 19:39

مناجات با خدابه خواب غفلت اگر مانده ام سحرها راولی صدا زده ای عبد بی سر و پا رابیا همین شب اول بگو که بخشیدیبیا همین شب اول قبول کن ما راگناه پشتِ گناه آمد و زمینم زدچنان که برده ز یادم مسیر دریا رابه گریه ی سحری کاش عادتم بدهیکمی به من بچشان لذت تماشا رااسیر غفلتم و مرگ رفته از یادمبگو چه کار کنم قبر و هول آنجا رابه آبروی علی... آبروی ما نرودبه زیر پرچم اوئیم صبحِ فردا رابه عشق شاه نجف عاقبت به خیر شویماگر علی بزند پای نامه امضا رابه غیر روضه به جایی نمی برم راهیرها نمی کنم این تکیه گاه و مأوا رانگیر از من بیچاره کنج هیئت رانگیر از من دل مرده این مسیحا راــــــــــــــــــــــــــ کفن برای تو پیدا نشد عزیزاللهحصیر شد کفن شاه... کارِ دنیا را!!!۲۱ اسفند ۱۴٠۲وحید محمدی بیت های سوخته...ادامه مطلب
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 10 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 19:39

مناجات و گریز به روضه حضرت زهرا(س)در روضه ایم و روضه ی رضوان گدای ماستاینجا دعای حضرت زهرا برای ماستحالا که فرصت است غنیمت شمار عمرفردا به زیر سردی این خاک جای ماست*دردم نهفته به ز طبیبان مدعی*گردِ عبای حضرت جانان دوای ماست*آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند*یک گوشه چشمشان به خدا کیمیای ماستاین اشک، رحمتی است که از عرش می رسداین چاه زمزمی است که در چشم های ماستاینجا میان عرش خدا سیر می کنیمبالا نشسته ایم و جهان زیر پای ماستاین اشک ها همیشه گره باز می کنندگریه برای فاطمه مشکل گشای ماستما عهد بسته ایم بمیریم در غمشمردن برای روضه ی مادر بنای ماستدست شکسته، سینه ی زخمی، رخ کبوداین واژه ها خلاصه ی شرح عزای ماست....قنفذ رسید و بازوی مادر سیاه شددر ازدحام، پهلوی مادر سیاه شدوحید محمدی۲۵ آبان ۱۴۰۲ بیت های سوخته...ادامه مطلب
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 34 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1402 ساعت: 9:14

شعر مناجات با امام حسین(ع)ما در این درگاه دنبال مقامی نیستیمما پی چیزی به غیر از این غلامی نیستیمبا تو ما را می شناسند ای کریم مهربانبی تو ما نزد کسی اصلا گرامی نیستیمما کبوترهای جلد کنج باب القبله ایمخاک درگاهیم ما، دنبال بامی نیستیمدست ما پیش کسی جز تو نمی گردد درازدر گدائی پخته ایم و غرق خامی نیستیماز ازل مُهر غلامی علی بر ما زدندما به جز نام علی دنبال نامی نیستیماین دهه یاد لبت ما آب کمتر خورده ایماین دهه ناآشنا با تشنه کامی نیستیمعاقبت از روضه ی روز دهم دق می کنیمدر رفاقت با تو اهل بی مرامی نیستیموحید محمدی@beithayesookhte بیت های سوخته...ادامه مطلب
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 59 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 17:43

مناجات با خدا و گریزبه روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیهامن زنده ام اگر چه، ولی زنده نیستممن بندگی نکرده ام و بنده نیستمدر سایه سار رحمت تو قد کشیده امجز با نگاه لطف تو پاینده نیستمخیلی گناه کرده ام اما هنوز هماز صبر بی حساب تو شرمنده نیستمرویم سیاه و نامه ی اعمال من سیاهشرمنده از سیاهی پرونده نیستمیادی ز خوف قبر و قیامت نمی کنمخیلی به فکر توشه ی آینده نیستمدنیا و زرق و برق، دلم را ربوده استاز عشق خالی ام، ز تو آکنده نیستماز راه و رسم شیعه فقط حرف می زنماصلا به نام شیعه برازنده نیستمدل بسته ام به فاطمه و بچه های اواما برای فاطمه زیبنده نیستمــــــــــــــــــــــــــــــــــــمولا چه دیده بود که هنگام غسل گفت:من مردِ غسل دادن این دنده نیستموحید محمدی۹ فروردین ۱۴٠۲ بیت های سوخته...ادامه مطلب
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 73 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 17:42

مناجات با خدا و گریز به روضهحضرت زینب سلام الله علیـــهادوباره آمده ام، گرچه دیر برگشتمولی شبیه گدا سر به زیر برگشتمبه صد امید به سوی تو روی آوردمبه سوی خانه ی نعم الامیر برگشتمشدم ذلیل گناهم، خودم پشیمانمببین شکسته و زار و حقیر برگشتمگرفت دست مرا دست مهربانی توبه دستگیری تو یا مجیر برگشتمز باب لطف تو رفتم ولی غلط کردمپر از گناه صغیر و کبیر برگشتمگناه بال و پرم را شکسته مولا جانشدم دوباره زمین گیر، گیر برگشتماگرچه پیش تو احساس فقر بی معناستولی دوباره به سویت فقیر برگشتمعطش دوباره لبم را ترک ترک کردهبه حرمت لب مثل کویر... برگشتمبه یاد خواهر غمدیده ای که می فرمودببین برادر زینب که پیر برگشتمبه کوفه شهر علی بعد بیست سال حسینبه لطف حرمله ها من اسیر برگشتمولی برادر زینب همینکه فهمیدمکفن شده است تنت با حصیر... برگشتموحید محمدی بیت های سوخته...ادامه مطلب
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 72 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 17:42

مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها@beithayesookhteهر چند بی پیکر ولی آخر رسیدیشکر خدا بالا سرم، با سر رسیدیبابا گمانم با دو تا معجر رسیدی!اما چرا بی اکبر و اصغر رسیدی؟رفتی که برگردی، حسابی دیر کردیدیر آمدی و دخترت را پیر کردیبابا بگو مویت چرا تغییر کردهرنگِ سر و رویت چرا تغییر کردهاینقدر ابرویت چرا تغییر کردهاصلا بگو بویت چرا تغییر کردههم عطر سیب پیکر تو فرق کردههم حالت موی سر تو فرق کردهدیگر برای من جگر باقی نماندهدیگر برایت بال و پر باقی نماندهدیگر برایم چشم تر باقی نماندهدیگر برایت موی سر باقی نماندهبا تو تنور خانه بد تا کرده انگارزخم گلویت هم دهن وا کرده انگارپیش خدا رفتی خبر دارم عزیزمبی من کجا رفتی خبر دارم عزیزمبر نیزه ها رفتی خبر دارم عزیزمتشت طلا رفتی خبر دارم عزیزمتشت طلا رفتی چرا؟ آغوش من بودبر نیزه ها رفتی چرا؟ آغوش من بودهم دوریِ این فاصله آزارمان دادهم زخم های سلسله آزارمان دادهم پای غرقِ آبله آزارمان دادهم خنده های حرمله آزارمان داداین بی حیایِ بد دهن آتش بگیردای کاش مثل موی من آتش بگیردهی زیر دست و پاش گفتم دخترم... زد! گفتم کمی آرام او محکم ترم زدبا آن کمانی که به حلق اصغرم زد، عمدا همان را چند باری بر سرم زددیگر رمق در دست و پایم نیست بابادیگر صدایی در صدایم نیست بابا۴ فروردین ۱۴٠۱وحید محمدی بیت های سوخته...ادامه مطلب
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1402 ساعت: 11:30

هر زمانی در دلم درگیر طوفان می شومیا حسینی می نویسم غرق باران می شوماز مسلمانی فقط عشقش برایم مانده استآخر از عشق علی یک روز سلمان می شومکار من را بیشتر دست کریمان بسپریددر گرفتاری دخیل یا حسن جان می شوممن گناهی هم اگر کردم جهالت کرده امتا گناهی می کنم فورا پشیمان می شومبار سنگینم مرا خیلی خجالت می دهد،هر زمانی که سر این سفره مهمان می شومروزه می گیرم ولی دائم به فکر روضه امآب می نوشم دم افطار و گریان می شومروضه آب و گریه نان هر شب اهل دل استدور از این روضه ها، بی آب و بی نان می شومجان من را هم گرفتی روضه را از من نگیرجان تو بی روضه من خیلی پریشان می شوم...................مو پریشان...، بعدِ تو زینب پریشان می شودهمسفر با حرمله، با نیزه داران می شودوحید محمدی 2 فروردین 1402 بیت های سوخته...ادامه مطلب
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 92 تاريخ : پنجشنبه 3 فروردين 1402 ساعت: 13:21

مناجات با امام زمان عجدر آغاز سال جدیدــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرسید فصل بهار'>بهار و بهار ما نرسیدبهار عمر گذشت و نگار ما نرسیدکجاست مرهم غم های بی شمار علیدوای زخم دل داغدار ما نرسیدبه شوق دیدن رویش به صبح خیره شدیمچقدر خیره شدیم و سوار ما نرسیدکجاست نور امید نجات این عالمکجاست صبر و قراری، قرار ما نرسیدچقدر چله گرفتیم تا ببینیمشولی به منزل مقصود بار ما نرسیدهزار حرف مگو بین سینه بود و کسیبه داد این دل بیمار و زار ما نرسیدچقدر گریه نوشتیم پای غربت اوچقدر گریه نوشتیم... یار ما نرسیدبه جد بی کفنش می کنم توسل، چونبه جز حسین کسی هم به کار ما نرسیدــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــفدای گریه ی آن مادری که می فرمود:دو قطره آب به این شیرخوار ما نرسیدوحید محمدی۲۹ اسفند ۱۴٠۱ بیت های سوخته...ادامه مطلب
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 122 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1402 ساعت: 11:45

مرثیه حضرت موسی بن جعفر علیه السلامشکر خدا نعش تو را بی سر ندیدندزخم سنان بر روی آن پیکر ندیدندشکر خدا که شیعیان بودند آن روزمردم تو را بی یار و بی یاور ندیدندشکر خدا آن روز دخترها نبودندپای تو را آن لحظه ی آخر ندیدنددوری تو از خانواده بد نبوده__وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدندساقت شکسته بود اما سینه ات رادر زیر پای سرخ یک لشکر ندیدندآقا خدا را شکر مردم حنجرت رادرگیر با کندی یک خنجر ندیدندهر چند روی تخته ی در بود جسمتاما در آن زخمی ز میخ در ندیدندهم دخترت رنگ اسارت را ندیدههم خواهرانت غارت معجر ندیدندهم پیکرت عریان نمانده روی خاک وهم غارت انگشت و انگشتر ندیدندجانم فدای آن غریبی که به جسمشجایی برای بوسه ی خواهر ندیدندوحید محمدی۲۵ بهمن ۱۴٠۱ بیت های سوخته...ادامه مطلب
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت: 14:35